قصد دارم داستانی کوتاه از دو پرنده که پیش‌تر برایم الهام بخش بوده را با شما به اشتراک بگذارم. پرنده‌ای را تصور کنید که در قفس زندگی می‌کند. صاحب پرنده هر روز برایش آب و دانه می‌ریزد، او نیازی به پرواز ندارد، خطری به ظاهر او را تهدید نمی‌کند و زندگی امنی دارد و به قفس عادت کرده است. زندگی‌اش وابسته به صاحبش می‌شود و در قفس کوچک‌اش عمر خود را به پایان می‌رساند.

در مقابل پرنده‌ای را تصور کنید که آزادانه در دل طبیعت بال و پر می‌گشاید و در فضای لایتناهی به پرواز درمی‌آید. زیبایی هایی را می‌بیند که هیچگاه پرنده دیگر در قفس ندیده و تجربه نکرده است. البته که با مخاطراتی مثل حمله حیوانات، باد و باران، دغدغه‌ی تهیه غذا و ساخت لانه روبرو است اما لذتی که در اوج پرواز دارد، لذتی که در دیدن دنیا از بالا و از زوایای مختلف برایش فراهم می‌شود و در نهایت لذتی که در آزادی وجود دارد، تحمل آن سختی‌ها را جبران می‌کند.

زندگی شخصی که کارمند است با کسی که کارآفرینی و آزادی مالی را انتخاب کرده بی‌شباهت به این دو پرنده نیست. در کارمندی ظاهراً امنیت مالی دارید، ولی سیستم کارمندی به گونه‌ای طراحی شده که هیچگاه به آزادی مالی (به معنای واقعی) نمی‌رسید. بسیارند کسانی که کارمندی را در قفس بودن نمی‌دانند و از دیدگاه آنان بهترین شیوه و ایمن‌ترین راه کسب درآمد کارمندی است. اما باید بدانند که آن دوران گذشته و در اقتصاد امروز ایران کارمندی انتخابی مطمئن برای یک عمر نیست! (دلایل خود را به تفصیل در کتاب "سفری از کارمندی به کارآفرینی" آورده‌ام)

من انتظار ندارم این داستان کوتاه در جامعه‌ای که سال‌ها سیستم آموزشی و تفکر قالب‌اش پرورش کارمند و افراد مطیع بوده خوشایند بیاید، اما شاید برای عده‌ای بهانه‌ی تفکر و تغییر باشد.

کارمندی شاید برای شروع کار انتخاب خوبی باشد اما در ادامه دچار روزمرگی شده و دیگر پیشرفتی در کار نیست، بسیار نادر هستند کسب و کارهایی که کارفرمای آن به فکر کارمندان باشد و حتی اگر بخواهد هم نمی‌تواند سیستم رشد دائمی برای کارمندان ایجاد کند. هر کسب و کاری سقفی برای رشد دارد.

مشاوره و آموزش تخصصی کسب و کار با اوژن استوار
کتاب سفری از کارمندی به کارآفرینی