بسیاری از شکست‌های ما از این موضوع نشأت می‌گیره که ما به جای تفکر منطقی با "احساساتمون" تصمیم میگیریم و در اثر "جوزدگی" حرکتی رو می‌کنیم که یا بی‌نتیجه مونده و یا حتی به ضرر خودمون و جامعه‌مون تموم میشه... بعدشم که ازمون میپرسن چرا اینکارو کردی؟ هزار دلیل میاریم که ثابت کنیم حرکتمون فکر شده بوده ولی واقعیت اینه که تحت تاثیر یک حرکت جمعی قرار گرفتیم و چون بقیه کاری رو انجام دادن ما هم همراه شدیم!!

نمونه بارزش رو تو جامعه‌مون دیدید "صف های خرید دلار روبروی صرافی‌ها و بانک‌ها" ، "صف‌های خرید گوشت یخ زده و بی‌کیفیت" ، "ریپورت کردن فلان سلبریتی برای دفاع از حقوق زنان !!!" ، "فحاشی به صفحه فلان بازیکن و یا داور که چرا پاس ندادی یا چرا خطا گرفتی!!! " ، " لشگرکشی به صفحه فلان شخصیت سیاسی خارجی و درج کامنت های فارسی و مزه پرانی !!!"

شما برو تو صفحه پرویز پرستویی (بازیگر)، شاهین صمدپور (مستندساز) نظرات کابران رو بخون، بسته به اینکه نفر اول نظری مثبت داده یا منفی الباقی نظرات هم تحت تاثیر اون قرار گرفتن! یعنی ما حتی در کامنت گذاشتن هم جو زده‌ایم! حالا بماند که خود نظراتمون هم هیچ محتوایی نداره و همین جوری فقط ابزار وجود کردیم... همین روال رو ما در تصمیمات مهم زندگی و کسب و کارمون هم داریم!!!!

علت چیست؟ دو تا دلیل اصلی وجود داره اول اینکه ما در حوزه خاص کارمون هم مطالعه کافی نداریم چه برسه به مطالعات عمومی (آمار سرانه مطالعه موجوده، سرچ کنید متوجه میشید)، پس در نتیجه نظر و نگاه درستی هم نسبت به بسیاری از موضوعات اطرافمون نداریم و دنباله رو دیگران هستیم، دومین دلیل بی‌هدفی هست! دلیلیش هر چه که باشد (ناامیدی، مشکلات اقتصادی یا اجتماعی و ... ) بی هدفی بدترین بلایی بوده که گریبانگیر ما مردم شده است، وقتی هدف نداری باز دنباله رو هستی! ... دلایل دیگه‌ای هم این وسط دخیل هست مثل اعتماد بنفس پایین، عدم شناخت خود، کوته فکری و بررسی نکردن نتیجه تصمیمات و ... اما از نظر من دو دلیل اصلی مواردی بود که ذکر شد.

فکر میکنم شروع یا افزایش مطالعه و هدفگذاری صحیح برای کار و زندگیمون حرکت خوبی باشه برای تغییر در سال جدید.

مشاوره و آموزش تخصصی کسب و کار با اوژن استوار
کتاب سفری از کارمندی به کارآفرینی