میدیدم که آیندهی بازار به سمت وب و موبایل در حرکته، سخنرانیهای افراد تاثیرگذاری چون بیلگیتس نیز گواه همین مطلب بود که دیر یا زود کسب و کارها به سمت آنلاین شدن پیش خواهند رفت. من در شروع کارم بودم و نمیخواستم از این بازار عقب بیافتم... تصمیم گرفتم برای مدتی کوتاه وارد دنیای کارمندی بشم تا بتوانم با کار کردن برای شرکتهای برنامهنویسی وب، فوت و فن کار رو یاد بگیرم. برای این منظور یک ربات طراحی کردم که به سایتهای کاریابی سر میزد و ایمیل شرکتهایی که آگهی استخدام زده بودند رو استخراج میکرد، با اپلیکیشن ارسال ایمیل گروهی که پیشتر نوشته بودم برای تمامی شرکتهای آیتی که نیاز به برنامهنویس وب داشتن رزومهی خود رو فرستادم!... جلسات مصاحبهی شغلی یکی پس از دیگری هماهنگ میشد و سه روز طول کشید تا شرکت مناسبی رو پیدا کنم. میدونم از نگاه برخی از دوستان روشی که برای کاریابی انتخاب کرده بودم حرفهای نیست اما در اون زمان بیشتر از این نمیدونستم و از طرفی این روش نتیجه بخش بود! به گونهای که تا مدتها بعد نیز ایمیلها و تماسهایی رو جهت استخدام دریافت میکردم! :))
اولین مجموعهای که در اون استخدام شدم شرکت فناوری اطلاعات پارس بود. برای تجربهی دنیای کارمندی و یادگیری قوانین کار در شرکت گزینهی خوبی بود. پس از مدتی اونجا رو رها کردم و به شرکت تدبیرگستران که یک مجموعه نوپا بود ملحق شدم؛ ماههای اول به تحقیق و بررسی انواع سیستمهای طراحی وب گذشت سپس اولین پروژهی جدی شرکت که مسابقهی آنلاین سودوکو برای روزنامهی همشهری بود آغاز شد. به جز طراحی گرافیکی سایت الباقی مراحل بر عهده من بود و برای برنامهنویس کم تجربهای مثل من فشار کار زیادی رو به همراه داشت...
پس از اینکه از پروژه اول سربلند بیرون اومدم سر کلهی پروژههای بعدی پیدا شد. سایتهایی چون سینما 24، خردنامه، آیه، همشهری جوان، داستان، سرزمین من، سرنخ، دانستنیها که همگی زیر مجموعهی نشریهی همشهری بودن و سایتهای دیگری در حوزهی نشریات مانند مجلهی ایدهآل طراحی و پیادهسازی شدن. این پروژهها کوهی از تجربیات خوب و روابط عالی رو برای من به همراه داشتن. در کنار اونها پیادهسازی پروژهی شهرکهای صنعتی تهران مربوط به وزارت صنعت و معدن مرا با ابعاد تازهای از پروژههای آنلاین آشنا کرد.
با توجه به رزومهای که بدست آورده بودم با نیت کسب تجربهی بیشتر به مجموعهی سهنشانه رفتم. ابتدا به عنوان مدرس برنامهنویسی تیم کوچکی از علاقمندان به این مهارت رو آموزش دادم که حاصل اون وبسایت خبری سهنشانه شد. سایتی که به کمک تیم محتوایی و رباتهای خبریاب روزانه بیش از دو هزار مطلب رو تولید و بازنشر میکرد. پس از اتمام دورهی تدریسم در شرکت به عنوان مدیر واحد آیتی همکاری خود رو با این مجموعه ادامه دادم. ارتباط مدیران سهنشانه با شرکتهای ساختمانی و مهندسی بود که به واسطهی اون پروژههای متعددی رو در این حوزه اجرا کردیم.
در دنیای کارمندی همه چیز به ظاهر خوب پیش میرفت، پروژهها میآمدند و من از اینکه هر روز بر تجربه و دانشم افزوده میشد بسیار خوشحال بودم. فضای کارمندی برای من پر تلاطم اما جذاب بود، احترام متقابل بین همکاران وجود داشت و مثل کارمندان دیگر به ترفیعهای شغلی دلخوش بودم و از همه مهمتر حقوق ماهانهای بود که هر چه میگذشت بیشتر به اون وابسته میشدم. اما روحیات من با کارمندی سازگار نبود و چون پیش از این تجربهی موفقی در حوزهی تولید و فروش نرمافزار حسابداری بدست آورده بودم به تواناییهای خودم اعتماد داشتم. تصمیم گرفتم کسب و کار خودم رو از نو ولی اینبار در حوزهی وب و موبایل و در ابعادی بزرگتر راهاندازی کنم.
پیشنهاد : داستان الهام بخش " دو پرنده " را اکنون بخوانید، سپس مسیر رشد را ادامه دهید.
برای شروع کار سرمایهی کمی داشتم یا بهتره بگم سرمایهای نداشتم و باید فکری برای جذب حامی مالی و نیروی اجرایی میکردم. در این مرحله روابطی که پیشتر از طریق فعالیتهای اجتماعی در خیریهها و انجمنها بدست آورده بودم بهم کمک کرد. در بخش بعدی بهتون میگم که چگونه فقط با تکیه بر روابطم سرمایهی کار رو جور کردم.