ادعای عجیب و غریبی در کار نیست! من از سن هجده سالگی به عنوان یک کارگر ساده وارد بازار شدم و مراحل رشد رو قدم به قدم طی کردم، نه رانتی داشتم، نه توصیه نامهای کارگشا و نه پدری ثروتمند که با ثروتش کسب و کارم رو راهاندازی کنم...
امروز که این مطلب رو مینویسم نزدیک به سیزده سال از شروع کارم میگذره و در دههی سوم زندگیم هستم، در این مدت شکستها و موفقیتهای بسیاری رو تجربه کردم و به لطف خدا تونستم مسیر خودم رو و راه ارزشآفرینی رو یاد بگیرم... اکنون با داشتن سه کسب و کار پویا و ارائهی خدماتی کارگشا به رشد مالی خوبی نسبت به گذشته رسیدم.
مسیر رشد من از کارگری شروع میشه به کارمندی میرسه و بعد از اون وارد دنیای کارآفرینی و سرمایهگذاری میشه... اونچه که در هر یک از این مراحل تجربه کردم، اشتباهاتی که داشتم و یا تصمیمات هوشمندانهای که گرفتم رو براتون مینویسم...
به عقیدهی من برای رسیدن به موفقیت شغلی باید کارگری کرد و خاک بازار خورد!... شاید این جمله برای برخی عجیب به نظر برسه اما منظور از این حرف، اختصاص زمانی به مطالعه، تحصیل، کارآموزی و کسب تجربه هست... تفاوتی نمیکنه که شما قصد دارید یک فروشنده خودرو باشید یا برنامهنویس وب یا معلم زبان در هر جایگاه و شغلی که هستید باید فوت و فن کار و کسب رو به خوبی یاد بگیرید و این مهم تنها با سر کلاس رفتن یا کتاب خوندن بدست نمیاد. مطالعه یکی از هزاران ابزار یادگیری و شروع مسیر رشد فردی هست ولی تمام اون نیست...
هر ساله کتابهای بسیاری در زمینهی موفقیت شغلی، ثروتآفرینی و کامیابی در زندگی نوشته میشه و سخنان و توصیههای گوناگون توسط اساتید موفقیت و کارآفرینی مکررا به گوش ما میرسه و در نهایت با وجود دونستن تمامی اون مطالب، تغییر شگرف و مثبتی در زندگی و کسب و کارمون رخ نمیده. به نظر من علت اصلی این موضوع آموزش سطحی و ناقص مفاهیم و قوانین هست... متاسفانه شاهد این اتفاق هستیم که افرادی بدون تجربهی عملی با خوندن چندتا کتاب در مقام مدرس به فعالیت میپردازن و تلاش میکنن مطالبی که خودشون درک کاملی از اونها ندارن رو به دیگران آموزش بدن! به همین علت هست که کیفیت آموزش پایین اومده و در قالب انبوهی از مفاهیم تئوری باقی مونده.
از این رو هست که سعی کردم برای دست یافتن به محتوای آموزشی با کیفیت پیش از هر چیز آنچه که مطالعه میکنم رو به مرحلهی اجرا بذارم... به طوری که اگر امروز در همین شرایط بد اقتصادی کل سرمایه و داراییم رو از دست بدم میتونم با کمک دانش و تجربهای که بدست آوردم مجدد برخیزم و در مدت کوتاهی آسایش و آزادی مالی رو به زندگی خودم برگردونم. این قدرت رو مدیون درک خوبی که از بازار بدست آوردم هستم... سعی دارم در مطالب این بخش به بررسی اتفاقاتی که منجر به رشد و موفقیت شغلیم شده بپردازم و یافتههام رو با شما به اشتراک بذارم. امیدوارم این مطالب بتونه به رشد کسب و کار شما عزیزان کمک کنه.
شاید شما هم شنیده باشید که " ریسکپذیری " لازمهی حرکت به سوی موفقیت هست. مطالعهی داستان زندگی کارآفرینان نیز نشون میده اونها در طول مسیر خلق کسب و کارشون تصمیمات جسورانهای گرفتن... اما وقتی نوبت به ما میرسه تا برای کسب و کارمون تصمیمی جسورانه بگیریم، ترس به سراغمون میاد. از خودمون میپرسیم با توجه به شرایط اقتصادی کشور آیا اجرایی کردن ایدهمون تصمیم درستی هست؟! اگر از شغل فعلیم استعفا بدم و اوضاع اونطور که انتظار داشتم پیش نره چی؟ اگر اندک سرمایهای که دارم رو در این بازار پر تلاطم از دست بدم چی؟ و سوالات دیگهای که منجر میشه اقدامی نکنیم!
اساتید موفقیت، کتب کارآفرینی، همایشهای کسب و کار همه و همه اغلب به ما میگن که برای رسیدن به موفقیت باید ریسکپذیر باشیم، پشتکار داشته باشیم، برنامهریزی کنیم، نگاه مثبت به آینده داشته باشیم و... اما نمیگن چطور باید این خصیصهها رو در خودمون ایجاد کنیم؟! در عمل چطور بر ترس خودمون غلبه کنیم؟ با چه نگرشی باید تصمیمات پرخطر بگیریم؟ و عواقب مثبت و منفی تصمیماتمون رو چگونه مدیریت کنیم؟... من دنبال این هستم که پاسخ سوالات این چنینی رو بدم و بگم خودم در مسیر رشد کسب و کارم چگونه این مشکلات رو حل کردم، چگونه با وجود عدم شفافیت مسیر رشد و مسائل اقتصادی متعدد، پیش رفتم و تونستم با دست خالی، ارزشهایی رو خلق کنم.
مطالبی که در مسیر رشد با شما در میون میگذارم رو به عینه تجربه کردم و چیزی نمینویسم مگر اینکه به اون اعتقاد قلبی داشته باشم.
بیایید کمی به عقب برگردیم، زمانی که تازه وارد بازار کار شده بودم...