مصاحبهای از برنامهی پایش را مشاهده مینمایید که تا حدی خروجی دانشگاهها و وضعیت اشتغال فارغ التحصیلان را نشان میدهد و حاوی نکات مهمی است که در ادامه به آن میپردازم.
در گفتگوی اول گفته میشود که هشت سال از فارغ التحصیلی فرزندشان در رشتهی مهندسی کامپیوتر میگذرد و همچنان بیکار است! اگر فرض کنیم ایشان در دوران تحصیل خود مطالب به روز و کارآمدی را آموخته باشند که معمولا اینطور نیست اکنون پس از گذر هشت سال و سرعت تغییرات در این حوزه درصد کمی از آن مطالب همچنان کارآمد است پس نمیتواند با کارجوی دیگری که اطلاعات بروزی دارد رقابت کند و فرصت شغلی را بدست آورد...
در ادامه پدر عزیزی دربارهی فرزند دخترش میگوید که "چون پسر نبود بگذارمش مکانیکی و نجاری در خانه مانده! " و در ادامه از کارشناسان کمک میخواهد تا برای فرزندانش فرصت شغلی ایجاد کنند... سپس میگوید " جراتش را نداشته وارد بازار کار آزاد شود " ... خوب با این شرایط چگونه انتظار دارد که شغلی بدست آورد؟ کارجویی که دانش به روزی ندارد، جرات ورود به بازار آزاد و کارآموزی را نیز ندارد، از طرفی منتظر است مسئولین برایش کاری بکنند! مسلما بیکار خواهد ماند.
تمام تفکرهایی که در این ویدئو مشاهده میکنید و کلمه به کلمهایی که عزیزان میگویند نمونهی تفکر کارمندی به ویژه در سیستمهای دولتی است، تفکری که در آن محتاج دولت و مسئولین هستیم و اگر آنها کاری نکنند و اگر آشنایی نباشد و اگر توصیه ای نباشد شغلی هم در کار نخواهد بود! ... اگراین شرایط مهیا نباشد چه میخواهید بکنید؟! دست روی دست بگذاریم و خود را قربانی شرایط بدانید؟
دوستان عزیز سال 93 در همایش سفری از کارمندی به کارآفرینی با ذکر دلایل و شواهد به صورت کاملا شفاف گفتم که دوران کارمندی در ایران تمام شده و کسانی که به این سبک زندگی اصرار دارند قطعا در حال و آینده ضرر خواهند کرد و پیشرفتی در انتظارشان نیست، شرایط اقتصادی، اجتماعی و سبک زندگی هیچ شباهتی به گذشته ندارد! پس نمیتوان همان مسیر پیشین را طی کرد ...
پیشنهاد : کتاب " سفری از کارمندی به کارآفرینی " را از این لینک تهیه کنید و بخوانید.
کارمندی از نگاه من مرحله ای از رشد کسب و کار است که به شما کمک میکند برای بازار کار آماده شوید نه آنکه این سبک از اشتغال را برای تمام عمر برگزینید.
مصاحبهای از برنامهی پایش را مشاهده مینمایید که تا حدی خروجی دانشگاهها و وضعیت اشتغال فارغ التحصیلان را نشان میدهد و حاوی نکات مهمی است که در ادامه به آن میپردازم.
در گفتگوی اول گفته میشود که هشت سال از فارغ التحصیلی فرزندشان در رشتهی مهندسی کامپیوتر میگذرد و همچنان بیکار است! اگر فرض کنیم ایشان در دوران تحصیل خود مطالب به روز و کارآمدی را آموخته باشند که معمولا اینطور نیست اکنون پس از گذر هشت سال و سرعت تغییرات در این حوزه درصد کمی از آن مطالب همچنان کارآمد است پس نمیتواند با کارجوی دیگری که اطلاعات بروزی دارد رقابت کند و فرصت شغلی را بدست آورد...
در ادامه پدر عزیزی دربارهی فرزند دخترش میگوید که "چون پسر نبود بگذارمش مکانیکی و نجاری در خانه مانده! " و در ادامه از کارشناسان کمک میخواهد تا برای فرزندانش فرصت شغلی ایجاد کنند... سپس میگوید " جراتش را نداشته وارد بازار کار آزاد شود " ... خوب با این شرایط چگونه انتظار دارد که شغلی بدست آورد؟ کارجویی که دانش به روزی ندارد، جرات ورود به بازار آزاد و کارآموزی را نیز ندارد، از طرفی منتظر است مسئولین برایش کاری بکنند! مسلما بیکار خواهد ماند.
تمام تفکرهایی که در این ویدئو مشاهده میکنید و کلمه به کلمهایی که عزیزان میگویند نمونهی تفکر کارمندی به ویژه در سیستمهای دولتی است، تفکری که در آن محتاج دولت و مسئولین هستیم و اگر آنها کاری نکنند و اگر آشنایی نباشد و اگر توصیه ای نباشد شغلی هم در کار نخواهد بود! ... اگراین شرایط مهیا نباشد چه میخواهید بکنید؟! دست روی دست بگذاریم و خود را قربانی شرایط بدانید؟
دوستان عزیز سال 93 در همایش سفری از کارمندی به کارآفرینی با ذکر دلایل و شواهد به صورت کاملا شفاف گفتم که دوران کارمندی در ایران تمام شده و کسانی که به این سبک زندگی اصرار دارند قطعا در حال و آینده ضرر خواهند کرد و پیشرفتی در انتظارشان نیست، شرایط اقتصادی، اجتماعی و سبک زندگی هیچ شباهتی به گذشته ندارد! پس نمیتوان همان مسیر پیشین را طی کرد ...
پیشنهاد : کتاب " سفری از کارمندی به کارآفرینی " را از این لینک تهیه کنید و بخوانید.
کارمندی از نگاه من مرحله ای از رشد کسب و کار است که به شما کمک میکند برای بازار کار آماده شوید نه آنکه این سبک از اشتغال را برای تمام عمر برگزینید.