حدودا ده سال پیش، یکی از جستجوهای پایه ثابت من در گوگل عبارت " آیا من فرد موفقی هستم؟" بود، سعی داشتم یه متر و معیاری برای موفقیت پیدا کنم چون من خیلی کار میکردم و نمیدونستم مسیر درستی رو پیش گرفتم یا نه و اینکه واقعا هدفهایی که انتخاب کردم ارزشش رو دارن یا نه؟! نمیخواستم بعد یه عمری تلاش و بدو بدو آخرش حس پوچی بکنم... دنبال این بودم که در نهایت بگم تک تک روزهایی که صرف این زندگی کردم ارزشش رو داشت.
شاید به جرات بتونم بگم یکی از کلمات پرچالش سالهای اخیر همین کلمهی "موفقیت" بوده که هر کس تعریفی از اون داره، تو برخی کتاب ها و سایتها اون رو به مادیات و دست آوردهای مالی خلاصه میکنن و برخی هم اهداف معنوی رو به موفقیت نسبت میدن و گروه زیادی هم اصلا تعریف شفافی از این کلمه ندارن!
در نهایت بعد از کلی خوندنها، گپ زدنها، دیدنها و از همه مهمتر تجربه کردنها به نظر من (با عقل امروزم!) "موفقیت با کلمهی رشد رابطهی مستقیم داره".
فرد موفق در درجهی اول خودش رو دوست داره و به همین دلیل هر روز برای ارتقا دانش و بینشش تلاش میکنه با دانش و بینش به دست اومده اهدافی رو برای ارتقا روح و جسمش مشخص میکنه و برای رسیدن به اونها تلاش میکنه. هر هدفی که تیک میخوره هدف بعدی جاش رو میگیره.
فرد موفق کسی هست که سعی میکنه، در حد توانش و گاهی کمی بیش از حد توانش، توازنی در رشد کردن بین جنبههای مختلف زندگی برقرار کنه و این رشد کردنها و دست آوردهای کوچک و بزرگ در کار و کسب، در ایجاد یه رابطه خوب، در یادگیری یک مهارت جدید، در ورزش، در موسیقی ، در هنر و هر چیزی که حالمون رو خوب میکنه میتونه تعریف موفقیت باشه.
اگر در تعریف فوق دقت کرده باشید، تمرکز روی فرد هست (رشد خود) و از دیگران ( خانواده و جامعه) هیچ صحبتی نشده! چرا که من خدمت به دیگران رو فراتر از تعریف "موفقیت" میدونم و به نظرم کسی که به جز رشد خود به رشد و موفقیت دیگران کمک میکنه و دغدغه خدمت به دیگران رو داره او طعم واقعی "خوشبختی" رو میچشه و اصلا تعریف خوشبختی رو در خدمت به دیگران میبینم.
و هیچ چیز و هیچ چیز به اندازه موفقیت (رشد خود) و خوشبختی (خدمت به دیگران) ارزش توجه و صرف عمر آدمی رو نداره...