یک عکس میتونه بیش از 1000 کلمه ارزش داشته باشه. تبلیغات بر پایهی تصاویر به مراتبط اثربخشتر از زمانی هست که یک پوستر مملو از کلمات رو به مخاطب نمایش میدیم. منطق این قانون بسیار سادست، برای درک یک عبارت، مخاطب باید اول اون رو بخونه در حالی که برای درک یک تصویر فقط باید نگاهی به اون بندازه. خوندن به زمان بیشتری نیاز داره و ما نباید انتظار داشته باشیم مردم برای خوندن تبلیغات متنیمون وقت بذارن!
نکتهی جالب در این موضوع تفاوت میزان ماندگاری محتواهای مختلف در حافظهی مخاطب هست. اگر سه محتوای صوتی، تصویری و متنی با کیفیت خوب رو منتشر کنیم، محتوای تصویری مدت زمان طولانیتری در حافظهی مخاطبان میمونه (این مطلب آزمایش و اثبات شده).
پس سوالی که مطرح میشه اینه که آیا همیشه تصویر بهتر از متن عمل میکنه؟ با این فرض که کیفیت هر دو محتوا در یک سطح باشه بله. یعنی اگر قرار باشه بین یک ایدهی خوب تصویری و یک ایدهی خوب متنی یکی رو انتخاب کنیم، مسلما تصویر اثربخشتر خواهد بود. اما کمپینهای تبلیغاتی بودن که محتوای متنی رو از طریق بیلبوردها نمایش دادن و تونستن به خوبی توجه مخاطب رو جلب کرده، پیام تبلیغاتی رو به او منتقل کنن. چون محتوا کوتاه، کنجکاو کننده و گیرا بوده.از این رو هست که یکی از عناصر آمیخته بازاریابی استفاده از تصویر (Picture) است.